تو با نخستين شعرم آغاز شدي و من با نخستين نگاه تو ،اي لحظه جاويد پس از مرگ؛ واي نجابت راستين يك نگاه، تعبير خوابهاي مرا پاياني باش.
آن زمان كه گنجشكهاي از پيله رسته به كلاغهاي پير خسته مي مانندو جمجمه هاي
ميان تهي به جنبش انديشه مي خندند. آن زمان كه از مردانگي جز نامي نماند ،واز
زن بودن جز نقابي تنها ؛ دستهاي توست كه چون ريشه مي دود در دل خوابي .